نویسنده: سلام ناوخوش
ترجمه و اقتباس: کیومرث یوسفی
من اصلاً انتظار نداشتم نویسندهای چون فهمی هویدی همچون عربی ناسیونالیست بیندیشد. هویدی از جملهی نویسندگانی است که در بسیاری از نوشتههایش از کُرد و مسئلهی کُرد پشتیبانی کرده است. اما اشغال عراق و سقوط رژیم عربی عراق باعث شده است که ایشان هم بسان عربی ناسیونالیست و شوونیست بیندیشد، نه همانند متفکری اسلامی. [از دشمنان برند شکایت به دوستان / چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟]
سه مسئلهی:
1. بازگرداندن «کرکوک» به کردستان
2. باقی گذاشتن شبهنظامیهای «پیشمرگ» به عنوان ارتشی برای کُردها
3. سیستم فدرالیسم برای سه استان کُردی موضوع و محور اصلی مقالهی هویدی را تحت عنوان «کُردهای عراق با آتش بازی میکنند» تشکیل میدهند. دیدن این رأی و نظر فهمی هویدی باعث غافلگیریم شد و بسیار متعجب شدم. زیرا او خوب میداند که حدود کُردستان تا به کجاست؟ هویدی خود خوب میداند که ملل همسایه «کُردها»، تحت عنوان «دین»، تا چه حد نسبت به او «بیدینی» به خرج دادهاند [و در برخورد با او از معیارهای دینی (دین اسلام) عدول کردهاند!] چرا باید کُردها، آمریکا را قبول داشته باشند؟ مطمئن هستم که کُردها اگر از «برادران دینی»شان مطمئن میبودند دیگر باره با آمریکا و به طور کلی با غرب، همپیمان نمیشدند و بدیشان اعتماد نمیکردند. زیرا [کُردها خود خوب میدانند که]«غرب» عامل و فاکتور اصلی «تشکیل نشدن دولت کُردی» در قرن نوزدهم و بیستم میباشد. هویدی از بازگشت مردم و ساکنان اصلی و رانده شدهی کرکوک به منطقهی کرکوک تحت عنوان پروسهی اشغال کرکوک نام میبرد و بیرون راندن اعراب [که در دورهی تعریب به کرکوک آورده شدند تا بافت جمعیتی آن را به نفع اعراب تغییر دهند] کوچانده شده به کرکوک را به منظور بازگشت به شهرهایشان، «راندن هممیهنان عربی و توقیف و تملیک اموالشان» مینامد. اگر این رأی و نظر دوست قدیمی کُردها باشد، رأی و نظر دشمنان آنها میبایست چگونه باشد؟ [ و چه انتظاری از ایشان میتوان داشت؟] کُردها در تمامی سالهای قرن بیست برای کرکوک جنگیداند و در این راه کردها هزاران تن از فرزندان دلیرش را قربانی و فدا نمودهاند. اما پس از سقوط حکومت بعث و فاکتور باقی ماندن کرکوک به عنوان شهری عربی، میبایست اعرابی که با نان کُردها به قدرت رسیدند، بدون هیچ اعتراض و شروطی این شهر را به کُردها بازگردانند و اثبات کنند که «بعثی و صدامی» نیستند. بلکه دارای عقلانیتی مدنی بوده و به غیر خود هم اعتقاد و باور دارند. اما امکان ندارد که عقلانیت تغییر کند: اعراب غیر از خود کسی را باور ندارند و میخواهند همه چیز از آن ایشان باشد و دیگران «نوکر و موالی» ایشان باشند. آقای هویدی شما بهتر از من میدانید که کرکوک نه تنها شهری کردستانی، بلکه شهری کُردی است، اما این وضعیت سیاسی منطقه است که این حقیقت تلخ را بر منطقه تحمیل نموده است. اگر به عقیده شما بازگرداندن کرکوک به جغرافیای کردستان «بازی با آتش باشد»، بدون شک من هم بیرون نراندن اعراب کوچانده شده به کرکوک در جریان تعریب را از سویی باقی ماندن حالت مصادره و تعریب و از دیگر سو ماندن حالت ناآرامی در آنجا برای همیشه میدانم. در این میان هم نسل اندر نسل کُردها و اعراب تاوان این طغیان و گردنکشی عقلانیت عربی را پرداخت خواهند کرد. کدام کُردی موافق برافراشته شدن پرچم سه ستارهی بعثی در آسمان کُردستان است؟ نمیدانم شما چه فهمی از این پرچم دارید؟
مگر این پرچم عراق است؟ آیا اشارات موجود در این پرچم با بنیانهای عقیدتی و فکری متفکری چون شما ضدیت و مخالفتی ندارد؟ [یا این که تعصب و عروبیت چشمان حقیقتبین شما را نیز کور کرده و به تعصب دوران جاهلیت برگشتهاید؟
و منطقتان "انصر اخاک ظالماً أو مظلوماً" بر اساس منطق مردمان دوران جاهلیت است؟] آقای هویدی چرا منطقهی کردستان نباید دارای ویژگیهای مختص به خود باشد؟ در کجا دین، آن هم دین مبین اسلام مانع از وجود چنین حقی شده است؟
[اسلامی که اصولاً برای آزاد نمودن انسان از بندگی انسان و رهنمون او به گسستن بندهای اسارت و بردگی تحت هرنامی باشد آمده است.] مگر نمیدانید که ادیان توحیدی خویشتن راستین و فراموش شدهی انسان را مخاطب قرار داده با عقول رها شده سخن میگویند و آنها را به حرکت زندگیساز و به کار خلاق، به از نو دیدن، آزاد اندیشیدن، فهمیدن و آفریدن دعوت میکنند. از سکون به تحرک و از مرگ به زندگی فرا میخوانند. در وهلهی اول محرکهای زیستن را در درون فرد بیدار و فعال میکنند، در نظام بردگی، انسانها ناگزیر تسلیم مظاهر مرگ میشوند و چراغ زندگی رو به خاموشی میگذارد، ادیان شرک دعوت کننده به سوی مرگ و خاموشیاند. مردم را به تسلیم یا گریز در برابر موانع و دشمنان زندگی عادت میدهند. اما دین توحیدی به عکس به مبارزه با موانع و ستیز با دشمنان زندگی میخواند و مقاومت را تبلیغ میکند و برای تعلیم چگونه زیستن و چگونه عمل کردن، خدا را الگو قرار میدهد.
میگوید به او بنگرید و ببینید چگونه هر روز جهان را میآفریند، چگونه زندگی کهنه را میمیراند تا زندگی نو و بالنده را از دل آن بیرون کشد. «یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَکَذَلِکَ تُخْرَجُونَ .» (روم / 19) خداوند همواره زنده را از مرده، و مرده را از زنده میآفریند، و زمین موات را حیات میبخشد، و همین گونه (سهل و ساده، به سادگی آفرینش مکرّر و همیشگی حیات از ممات، شما آفرینش دوباره مییابید و از گورها ) بیرون آورده میشوید ( و رستاخیز برپا میگردد ). انسان آزاد کسی است که قدرت انتخاب دارد، این وضعیت مستلزم داشتن توانایی انجام کارهایی است که به مصلحت خویش میداند، بدون آن تواناییها، شخص آزاد نیست. هرچند ممکن است دربند هم نباشد. کسی که غل و زنجیر از پایش باز کردهاند و درهای زندان را به روی او گشودهاند. فردی «رها شده» است و الزاماً «آزاد» نیست، ممکن است به دلیل ناتوانی جسمی و فکری، نداشتن اطلاعات کافی و یا فقدان تواناییهای علمی، نتواند نیازهای خود را تشخیص دهد و یا برای بدست آوردنشان تلاش و جستجو کند. ناتوانی ذهن مانع از ساختن و پروردن اندیشه است و یا اطلاعات و امکانات لازم در اختیارش نیست تا اگر هدفی را تشخیص داد و تعیین کرد، برای رسیدن به آن، به کار برد. پس شرط آزاد زیستن، توانا بودن هم است. ادیان توحیدی به «رها»سازی انسان بسنده نمیکنند. با برانگیختن تواناییهای فکری، روانی و عملی، با تشویق به شناختن و فهمیدن و دانا شدن، به تعقل و خردورزی به بهرهگیری از نعمتها و امکانات مادی طبیعی و به تجمع و همکاری و همبستگی با یکدیگر و به برقراری مناسبات عادلانه در میان جمع، آنان را به لحاظ فکری، روانی و مادی و اجتماعی توانا میسازند. تا هم هدفها و راههای زیستن و رشد کردن را بشناسد و هم ابزار و وسایل را فراهم سازند و در نتیجه عملاً قدم در راه نهند و خواستهای خود را تحقق بخشند. اگر خدا را راهنما و سرمشق قرار میدهند برای آن است که او تواناترین و در نتیجه آزادترین موجود است، و بهترین نمونه برای پیروی کردن.
بالاتر از آن او زنده است و در هر لحظه در برابر دیدگان انسانها در حال آفرینش است.
پیامبران مردم را در شناسایی استعدادهای بالقوه ولی مدفون و به کارگیری آنها تشویق میکردند. بینش و فلسفه توحیدی بهتر از هر اندیشه و فلسفه دیگری نیاز انسان را به کمالجویی به فراتر رفتن از وضع موجود به دیگر شدن و نو ساختن خویشتن و به خلاق و بارور زیستن، بر آورده میسازد. آزادی مکمل رهایی است.
در رهایی موانع درونی و بیرونی در برابر تشخیص و فهم حقیقت و بیان اندیشه و عمل به خواسته، برداشته میشوند. موانع درونی، جزمیتها و تقلید و عصبیتها و کلیشههای ذهنی و رسوبات فکریاند و موانع بیرونی، قوانین و مناسبات ضد آزادی، اختناق، استبداد، زورمداری و محرومیتهای مادی و اجتماعی. لازمه آزاد شدن، کسب توانایی درونی و بیرونی هر دو است. درونی باقدرت اندیشهورزی و آگاهی و علم و بروز نیروی آفرینندگی و عشق ورزی و ابداع و ابتکار بدست میآید و بیرونی با دسترسی به وسایل و امکانات مادی و غیرمادی و شرایط محیطی مناسب که در سایه رفاه و عدالت اجتماعی و آزادی سیاسی و امنیت و ثبات فراهم شدنی هستند.
آقای هویدی تحت لوای همین پرچم، هزاران کُرد و عرب قربانی شدند،... هزاران مسجد ویران شد... کَی رواست که این پرچم و حاملان آن دیگرباره بر سرنوشت مردم سیطره پیداکنند؟! چرا نباید نیروهای پیشمرگ باقی بمانند؟... چرا باید ارتش جدید عراق در کردستان باقی بمانند؟ آیا ارتش عراق دلسوزانهتر و بهتر میتواند کردستان را از خطر تهدیدات همسایههایش حفظ کند؟ [کدام انسان عاقلی این موضوع را قبول میکند؟] اگر قصد اشغال دوبارهی کردستان را در سر ندارید، پس دیگر چرا بایستی ارتش عراق در کردستان باقی بمانند؟ ارتش عراق به مدت 70 سال در کردستان بود، آیا جز کشتن و سوزاندن و نابودی و چپاول و هتک حرمت مردم مظلوم کُرد، کار دیگری انجام داده و حضورش ثمرهای جز این جنایات هولناک داشته است؟ و اما دربارهی مسئلهی «پیشمرگه»، هرچند جنگهای زشت و اسفناک برادرکشی[=جنگهای داخلی بین پارت دمکرات و اتحادیه میهنی و پ.ک.ک.] (براکوژی) قداست کلمهی پیشمرگه را لکهدار کرده و از بین برده است [ والبته هرانسان عاقل و منصفی نیک میداند که عامل اصلی گسترش و شعلهورتر شدن این جنگهای داخلی تلاشهای خیرخواهانه! و خداپسندانهی! برادران مسلمان همسایه بود!؟ و فقط ایشان از نتایج آن سود بردند.] ولی ذکر این نکته ضروری است که نیروهای پیشمرگه، پیشمرگ حزب [احزابشان] هستند، نه پیشمرگه ملت و کشور،... اما به علت عدم اطمینان تمامی کُردها به حاکمیت عربی، وجود ارتش عراقی و حاکمیت عراق در کردستان برای ما قابل هضم نیست و نمیتوانیم به آسانی آن را بپذیریم. صدام [ دن کیشوت اعراب] و حزب بعث عفلقی [جناب هویدی خود میدانند که بنیانگذار این حزب، میشل عفلق مسیحی بودند و دلسوزی این حزب نه برای مسلمانان بوده و هست و نه برای...] چندین نسل را با شیر «عروبه» پرورش دادهاند. افرادی پرورشیافته که اگر در هر یک از احزاب جدید هم وارد شوند با «عقلانیت عروبه» با غیرخودیها برخورد و معامله میکنند. چه کسی تضمین میدهد که به نام «دین و یا دموکراسی» صدها عملیات نظامی دیگر را بر کُردها و کردستان تحمیل ننمایند؟ خلاصه این که ما نسبت به «عروبه» مارگزیده هستیم و تا اعراب با عقلانیتی مدنی به بازسازی باورهای خود نپردازند، نمیتوانند از دام «عقلانیت فرعونی»ای که در وجودشان رخنه کرده و روح و روانشان را به تسخیر خود در آورده، رها شده و خود و ملتشان را در دریای خون غرق خواهند کرد. آقای هویدی در بخشی از مقالهی خود دو راهحل به کُردها ارائه میدهد:
1. فرض کنیم کُردها دارای حق تعیین سرنوشت شده و دولت مستقلی تشکیل دهند وکیان و سرزمینی را که در نتیجهی جنگ جهانی اول تکه و پاره شده است دوباره به دست آورند. [به عقیدهی هویدی] این راهحل منطقه را به آتش میکشد و برای کُردها نیز فاجعهآمیز خواهد بود و انتظار میرود خود کُردها بیشترین ضربه را از این راهحل متحمل شوند. بدون شک تا وقتی که اعراب با این عقلانیت که بخشی از کُردها و سرزمینشان دنباله و ضمیمه ایشانند، به قضیه نگاه کنند و اینگونه بیندیشند، سرنوشت منطقه چیزی نخواهد بود جز جنگ و ویرانی و خونریزی دائمی و غرب و بهویژه آمریکا جای پای خود را در منطقه محکم خواهند نمود. اما من به گونهای دیگر و برخلاف آقای هویدی معتقدم و بیان میکنم «اگر اعراب غیر ِخود را قبول و باور داشته و از عقلانیت فرعونی دست بردارند، با تشکیل دولتی کُردی، آنها نیز دشمنان کلاسیک خود را شکست خواهند داد.» چرا نباید عراق به سه منطقه کُرد، سنی و شیعه تقسیم شود؟ تا کی باید جوانان کُرد و عرب طعمه و خوراک عقلانیت سخیف و عقبمانده فرعونی جاری عربی شوند؟ عقلانیتی که نه اسلامی است و نه غربی!
2. راه حل دوم [آقای هویدی] عبارت است از این که کُردها با داشتن خودمختاری - همراه باحفظ ویژگیهای نژادی کُردی- در چارچوب عراقی یکپارچه باقی بمانند. حتی خود آقای هویدی هم این راهحل را راهحلی ناقص میدانند و در این باره به قاعدهی منطقی «تحمل ضرر کم برای جلوگیری از ضرر بیشتر [ دفع افسد به فاسد]» متوسل میشوند. از آقای هویدی سؤال میپرسم چرا اینگونه نباشد؟ «مرگ را به ایشان نشان دهید تا به تب قناعت کنند». «انسان» از این طرز تفکر و نگرش متعجب خواهد شد. چرا چکسلواکی (که هم غیر دینی و هم بیدین بودند) بدون کشمکش و مسئلهای دو کشور تشکیل دادند؟ اما اگر کُردها خواستار «فدرالیسم» و نه «تشکیل دولت» باشند، باید راضی باشند و گرنه بلایی بدتر از آنچه بر سرشان آمده است، خواهد آمد! چرا عرب باید دولت و حکومت داشته باشد و کُردها فاقد چنین حقی باشند؟ مگر نه این که پیامبر اکرم ( صلی الله علیه وعلی آله وسلم) میفرمایند: «لا یؤمن أحدکم حتی یحب لأخیه مایحب لنفسه» = هیچ یک از شما ایمانش کامل نمیشود مگر این که آن چه را برای خود دوست میدارد برای برادرش نیز دوست داشته باشد. [ آقای هویدی عزیز شما خوب میدانید که خداوند در این آیه میفرمایند: «مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَاب» (الحشر /7) چیزهائی را که پیغمبر برای شما (از احکام الهی) آورده است اجرا کنید، و از چیزهایی که شما را از آن بازداشته است، دست بکشید. از خدا بترسید که خدا عقوبت سختی دارد.
3. مگر فراموش کردهاید که رحمة للعالمین میفرمایند: « متی استعبدتم الناس وقد ولدتهم امهاتهم احراراً؟ رواه الشیخان. = از کی مردمی را که مادرانشان آنان را آزاد به دنیا آوردهاند، میخواهید به بردگی بگیرید؟ مگر نه اینکه فراهم نمودن ضمانتهای کافی برای حمایت از حریت افراد واجب و ضروری است؟
و تعرض ملتی بر آزادی ملتی دیگر به هیچ وجه روا نیست، و ملتی که مورد تعرض قرار گرفته است، میتواند با هر وسیلهی ممکن برای کسب آزادی خود مقابله بنماید و خداوند در قرآن کریم فرمایند: «وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُوْلَئِکَ مَا عَلَیْهِم مِّن سَبِیلٍ» (الشوری/41) بر کسانی که پس از ستمی که بر آنان رفته است انتقام میگیرند، ( و برابر تعدّی و ظلمی که بدیشان شده است، خصم را سرکوب میسازند) عتاب و عقابی نیست. آقای هویدی شما و برادارن عزیز عربتان با جامعه جهانی مسئولند که همهی انسانهایی را که برای آزادی خویش تلاش مینمایند، مورد حمایت قرار دهند و در این مورد مسئولیت مسلمانان مسئولیتی الزامی است: چون خداوند رحمان و رحیم میفرمایند: «الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ» (الحج/41) (آن مؤمنانی که خدا بدیشان وعده یاری و پیروزی داده است ) کسانی هستند که هرگاه در زمین ایشان را قدرت بخشیم، نماز را برپا میدارند و زکات را میپردازند، و امر به معروف، و نهی از منکر مینمایند، و سرانجام همه کارها به خدا برمیگردد. مگر در شریعت اسلامی همهی مردم و ملیتها با هم برابر نیستند؟ و رسول خاتم دربارهی حق برابری انسانها نمیفرمایند: لا فضل لعربی علی عجمی، ولا لعجمی علی عربی، ولا لأحمر علی أسود، و لا لأسود علی أحمر إلا بالتقوی = هیچ عربی را بر غیر عرب و هیچ غیرعربی را بر عرب، هیچ سرخ پوستی را بر سیاهپوست و سیاهپوستی را بر سرخ پوست جز به وسیلهی تقوا برتری نیست. و لابد خود آگاهید که تقوی امری است مربوط به قیامت و در همانجا سنجیده میشود نه در دنیا. آقای هویدی خداوند است که میفرمایند: «فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ....»(النساء/59) و اگر در چیزی اختلاف داشتید (و در امری از امور کشمکش پیدا کردید) آن را به خدا ( با عرضه به قرآن) و پیغمبر او (با رجوع به سنّت نبوی) برگردانید ( تا در پرتو قرآن و سنّت، حکم آن را بدانید. چرا که خدا قرآن را نازل، و پیغمبر آن را بیان و روشن داشته است.
باید چنین عمل کنید. بخش دیگری از مقالهی هویدی مربوط به فدرالیسم کُردی است. کُردها معتقدند که شیوهی فدرالیسم کردستان باید متفاوت بوده و تمام کردستان را دربرگیرد. هرچند در قانون موقتی عراق به نام قانون ادارهی دولت، از فدرالیسم اینگونه سخن به میان نیامده است که حاکمیت کُردی در تمامی عراق تنها حاکمیتی باشد که اداره، قانون و ارتش مخصوص به خود را داشته باشد.
درحالی که همین حاکمیت کُردی بود که از تقسیم عراق جلوگیری کرد. اگر به هنگام آزادسازی کرکوک کُردها همرأی و دارای یک پرچم میبودند، تا به حال هیچ عرب مهاجری در کرکوک باقی نمانده بود و فدرالیسم کُردی شامل هر چهار شهر [استان] کُردی میشد نه تنها مربوط به سه شهر، و مسئلهی عربی بودن کرکوک از مرزهای عراق بیرون نمیرفت و در همان محدودهی داخلی عراق حل میشد و تبدیل به مسئلهای بینالمللی نمیشد. اما چه میتوان کرد با دو حاکمیت کُردی [و به قول شاعر کرد عبدالله پهشێو با ربانی و حکمتیار کُرد] که شخصی هم چون ایاد علاوی به ایشان بگوید: کرکوک را به کدام یک از شما بدهیم؟ آقای هویدی در خاتمهی بحثش از این نگران و دلتنگ است که چرا اتحادیه عرب در برابر آینده دولت عراق و یکپارچگی عراق ساکت بوده و این تنها ترکیه است که در این مورد ساکت ننشسته و واکنش نشان داده است؟ مگر اتحادیه عرب چیزی جز مترسکی هست و تا به حال جز ناتوان کردن جامعهی عربی نقش دیگری داشته است؟
اعراب اگر اتحادیه عرب را به عنوان مرجعیت خود قبول داشته باشند از اینکه هستند ذلیلتر هم خواهند شد. دربارهی ترکیه هم به قول ضربالمثل معروف کُردی «خوب میدانیم که کجایش درد میکند» ترکیه غمخوار و دلتنگ منافع اعراب عراقی نبوده و نیست. ترس آنها از مبتلا شدن به سرنوشتی همانند سرنوشت صدام (فرعون بغداد) و صدامیان شرقی است.
نظرات
أکراد العراق یلعبون بالنار!<br /> لم نتصارح بشکل کاف فی التعاطی مع الملف الکردی بالعراق، وصرنا نتعامل مع مفرداته بلغة دبلوماسیة، فیها من الغموض أکثر مما فیها من البوح والوضوح، ومن المجاملة أکثر مما فیها من المکاشفة. وهو ما یلاحظه المرء فی الاخبار والتقاریر الیومیة التی باتت تخرج من بغداد تارة، ومن السلیمانیة أو اربیل تارة اخرى، متحدثة عن تعثر مفاوضات تشکیل الحکومة العراقیة، وقائمة طلبات الاکراد، التی یبدو ان ثمة تصعیدا فیها یستثمر الاجواء المواتیة، المتمثلة فی انهیار الدولة العراقیة ووجود القوات الأمریکیة، وغیاب النظام العربی.<br /> دعک الآن من الحدیث عن شرعیة اجراء الانتخابات فی ظل الاحتلال. او شرعیة الحکومة المفترضة التی من الواضح انها ستکون تمثیلا لبعض الطوائف فی العراق، ولیس للشعب العراقی کله، لأن ما یهمنا فی السیاق الذی نحن بصدده هو الموقف الکردی، الذی یعد أحد اهم معوقات تشکیل الحکومة، جراء اصراره على طلبات یتعذر قبولها من جانب ای حکومة عراقیة.<br /> <br /> ثمة لغط کثیر حول تلک الطلبات التی طالت المیزانیة، وعدد وطبیعة الوزارات التی ستکون ضمن حصة الشیعة، لکن ازعم ان اهمها واخطرها طلبات ثلاثة هی ضم کرکوک الى کردستان، والابقاء على میلیشیات البیشمرکة کجیش خاص بالاکراد، ثم اعتماد صیغة الفیدرالیة للمحافظات الکردیة الثلاث.<br /> <br /> لا یقف الامر عند ذلک الحد، وانما فی الوقت الذی تمارس فیه الضغوط القویة، التی لم تخل من تهدید وابتزاز، فإن الخطوات التی یتخذها الاکراد على الارض، والتصریحات التی تصدر عن قادتهم تکرس من مشاعر الشک والارتیاب، وتسحب من رصید الثقة الذی یفترض توفره فی اعقاب سقوط النظام البعثی، لصیاغة العلاقات الکردیة العربیة على نحو ایجابی وحمیم. ذلک ان عملیة «اغتصاب» کرکوک اصبحت تتم بصورة یومیة، بدءا من تهجیر سکانها العرب والترکمان او الاستیلاء على بیوتهم، وانتهاء بنقل ملکیة الأراضی الزراعیة، ومرورا بوضع الید على المؤسسات والاجهزة الحکومیة، وتنصیب اکراد على رأسها. وفیما یتم ذلک على الارض فإن تصریحات زعماء الاکراد تعلن رفض رفع العلم العراقی فی کردستان (وکأنه علم صدام حسین ولیس علم الجمهوریة)، کما تحذر من دخول الجیش العراقی إلى محافظات الشمال من دون موافقة برلمان کردستان، الامر الذی یعنی ان القرار فی کردستان هو شأن کردی فی نهایة المطاف، ولیس للدولة العراقیة فیه نصیب.<br /> <br /> وهو مشهد یضعنا بازاء صورة عبثیة مسکونة بدرجة عالیة من المفارقة. اذ فی حین یعرض منصب رئیس الجمهوریة العراقیة على الزعیم الکردی جلال طالبانی. فإن علم الجمهوریة ذاتها یمنع فی کردستان، وفی حین یفترض ان یمثل الرجل بلاده فی المحافل الدولیة وفی اجتماعات القمة العربیة، فإن تعلم اللغة العربیة یمنع فی المناطق الکردیة. وفی الوقت الذی یرأس فیه طالبانی الدولة العراقیة فإن «جماعته» فی الشمال تعد العدة لتقسیم الدولة وضرب وحدة التراب العراقی.<br /> <br /> نعم، لا تکف بعض التصریحات الکردیة عن نفی فکرة الانفصال او الاستقلال، لکن ما یجری على الارض یشی بغیر ذلک تماما. وهی الحالة التی ینطبق علیها المثل العربی الشهیر الذی یقول «اسمع کلامک اصدقک، وأرى أمورک استعجب»، مع فارق واحد، هو ان الشکوک تکاثرت بحیث ان الکلام ذاته لم یعد قابلا للتصدیق. وحتى اذا بات المرء ذات لیلة مصدقا، فإنه ما ان یفتح عینیه على صحف الصباح ویطالع اخبار العراق فیها، حتى لا یلبث الشک یعاوده بقوة.<br /> <br /> والأمر کذلک، فلعلنا لا نتعسف کثیرا اذا قلنا ان الموقف الکردی الحقیقی لن تعبر عنه التصریحات «الوحدویة» التی تنقلها وسائل الاعلام او الوسائل التی تحمل الى زعماء الدول المجاورة، وانما لن یحسمه وینطق به سوى الممارسة الحاصلة على الأرض. ومع کل الاهتمام لما یقال، وللقائلین بطبیعة الحال، إلا ان ای کلام لن یوثق به ولن یحمل على محمل الجد، إلا اذا صدقه العمل.<br /> <br /> اننی افهم جیدا معاناة الاکراد وازمة ثقتهم فی الآخرین، واکرر هنا ما سبق ان قلته من اننی احد الذین عاشوا الهم الکردی ودافعوا عن مظلومیتهم، ودعوا الى انصافهم ووقف الجرائم التی ارتکبت بحقهم. لکننی ازعم ان تلک الصفحة طویت فی العراق بوجه اخص.<br /> <br /> وعلى اکراد العراق ان یدرکوا ذلک ومن ثم فعلیهم ان یطووا بدورهم صفحة الاحزان والمرارات.<br /> <br /> ان محاولة الاستیلاء التدریجی على کرکوک عن طریق تغییر ترکیبتها السکانیة، باستجلاب آخرین الیها من خارجها، او تهجیر بعض سکانها، مؤشر لا یعبر عن حسن النیة بحال. وکذلک فإن الاصرار على اعتبار «البیشمرکة» جیشا خاصا بالاکراد، هو المسؤول عن حمایتهم، لا یعنی إلا شیئا واحدا هو ان القیادات الکردیة تعتبر کردستان کیانا آخر غیر العراق، وهو موقف له دلالته السلبیة، ورغم ان موضوع «الفیدرالیة» قد اقرته قوى المعارضة العراقیة فی السابق، إلا انها لم تتفق على تفاصیل مضمونه، التی یراد لها الآن من الناحیة العملیة ان تعطی الاکراد وضعا متمیزا یعطیهم حق «الفیتو» على ای قرار سیادی عراقی، هذه الخطوة اذا تمت على النحو الذی یریده القادة الاکراد تفتح الباب لشرور کثیرة تهدد وحدة الاراضی العراقیة، وتثیر فیها الفوضى والاضطراب.<br /> <br /> بکلام آخر، فإن مجمل التصرفات الکردیة یعطی انطباعا قویا بأن الذی یجری الآن لیس سوى تمهید للانفصال. واذا کان ذلک الانطباع مبالغا فیه، ویتحدث عن «السیناریو» الأسوأ، فإن تغییر ذلک الانطباع او تصحیحه لن یتأتى بإصدار تصریح صحفی، تبثه وسائل الاعلام، وانما لا سبیل الى تحقیق تلک الغایة إلا باتخاذ موقف جدید على الارض یهدئ الخواطر ویعید الثقة التی اهتزت فی الموقف الکردی.<br /> <br /> لقد تطرقت الى ذات الموضوع من قبل، وقلت ان امام الاکراد الآن احد حلین، احدهما حل «امثل» یوفر لهم الحق فی تقریر المصیر، وتأسیس دولتهم المستقلة، تمهیدا لاستعادة کیانهم الذی تفتت وتمزق فی اعقاب الحرب العالمیة الاولى، وحل آخر «ممکن» یبقی على الاکراد ضمن حدود الدولة العراقیة، وفی ظله تتوفر لهم کل ظروف وحقوق المواطنة، ویتمتعون بنوع من الحکم الذاتی یحفظ لهم هویتهم وخصوصیتهم العرقیة. وهو ما اعتبرته عملا ناقصا، ودعوت الى القبول به، لأن من شأن التعلق بالحل الامثل ان یشعل حریقا فی المنطقة، ستکون آثاره وبالا علیها، وربما کان الاکراد اکثر الخاسرین بسببه، ذلک ان استقلال کردستان العراق، یمثل دعوة الى اعادة رسم خرائط المنطقة، بما یشکل تهدیدا للأمن القومی لترکیا ولایران وسوریا، ولم یعد سرا ان ترکیا مستعدة لأن تخوض حربا تستمر سنوات للحیلولة دون انفصال الجزء الذی یسکنه الاکراد فی الاناضول، وقد اشرت الى ترکیا بوجه اخص، لأن تعداد الاکراد فیها یتراوح بین 10 و 12 ملیون نسمة، کحد ادنى، الامر الذی یعنی فی حقیقته ان القضیة الکردیة ترکیة أکثر منها عراقیة.<br /> <br /> فی دفاعی عن فکرة «الحل الناقص» استشهدت بالقاعدة الاصولیة والمنطقیة التی تدعو الى القبول بالضرر الادنى تجنبا لضرر آخر اکبر وافدح. وهی القاعدة التی تنطبق بشدة على الملف الکردی، باعتبار ان بقاءهم فی اطار الدولة العراقیة لا یلبی رغبتهم فی تقریر المصیر الذی یطمحون الیه، لکنه اذا ما حفظ لهم کرامتهم وهویتهم، فإنه یجنبهم ویجنب المنطقة بأسرها ضررا محققا من جراء اعادة رسم خرائطها الجغرافیة والسیاسیة، وما یستصحبه ذلک من شرور لا حدود لها.<br /> <br /> ما ادعو الیه لیس امرا شاذا او غریبا، فذلک هو وضع البربر فی شمال افریقیا والاذریین فی ایران والاوزبکیین فی افغانستان. اذ بقیت تلک الجماعات کمواطنین فی دول اخرى غیر وطنها الأم، او توزعت على اقطار عدة، مرتضیة العیش ضمن حدود الجغرافیا السیاسیة التی استقرت منذ عقود ولم تجد فی ذلک غضاضة، طالما وفر لها ذلک الوضع حق المواطنة، وفی ظله احترمت هویتها ضمن النسیج العام.<br /> <br /> ان ما تمارسه القیادات الکردیة الراهنة لیس سوى لعب بالنار، لم تحسب عواقبه جیدا، من حیث انه یتعلق بالامانی والطموحات، متجاهلة حقائق الواقع المعقد وخرائطه، ووحدها تلک القیادات القادرة على إطفاء تلک النار.<br /> <br /> اخیرا، یلح علیّ سؤال هو: این الجامعة العربیة من ذلک الخطر الذی یهدد دولة عضوا بها، ولماذا لا نرى سوى ترکیا فی الساحة تعمل جاهدة للحفاظ على وحدة العراق؟<br /> <br /> <br /> التعلیــقــــات <br /> عدالت عبداللـــه، «کردستان - العراق »، 30/03/2005<br /> بعد مطالعتی للمقال الذی کتبه الأستاذ فهمی هویدی، تأسفت کثیراً للنظرة التشاؤمیة والمتسرعة له حیال مطالب للاکراد، هی فی الواقع حقوق مشروعة، أعترف ببعضها حتى الدیکتاتور صدام حسین، بینما یأتی کاتب معروف وصدیق - أثنیناه کثیراً على مواقفه الإنسانیة والإسلامیة تجاه ما تعرض له الأکراد من خراب ودمار وویلات- لیقول لنا أن الاکراد یبالغون فی مطالیبهم، بل یتآمرون على العراق، ویمهدون للإنفصال عنه! لماذا یا ترى هذه الإنطباعات والمعلومات غیر الدقیقة، التی یستند الیها الکاتب دون أن یطلع على واقع أقلیم کردستان ومدینة کرکوک، وحقیقة مواقف الأحزاب الکردیة؟ لماذا لا یرى الکاتب العلم العراقی الذی یرفرف على المبانی الحکومیة لحکومة الطالبانی، وکلمة العراق التی طغت على مجمل الکتابات والمعاملات الرسمیة فی الدوائر والمؤسسات، أو اللغة العربیة التی تدرس فی المدارس الکردیة، أو معاناة عدد لا بأس به من المرحلین الاکراد من مدینة کرکوک، الذین ما یزالون محرومین من حق العودة الى مدینتهم؟ ثم أنتهى زمن التوصیات التی یطلقها الکاتب بشأن الخیارات التی على الاکراد أن یتبعوها، نحن أدرى بحالنا، ولا نحتاج الآن الى توصیات مِن مَن یتهمنا سلفاً بإتهامات نحن بمنأى عنها . <br /> <br /> حمید عبدالله بانه یی، «العراق- السلیمانیة»، 30/03/2005<br /> الآستاذ فهمی هویدی:<br /> اننا ولدنا فی النار وعشنا فی النار ولا غرابة فی ان نلعب فی النار, والى هذه اللحظة لا نثق بنوایا العرب, ولهذا علینا الامساک بزمام المبادرة, وان نخطو خطوات سریعة للحیلولة دون تکرار ما فعله صدام حسین بنا. و العلم العراقی ما زال علم صدام حسین بألوانه ونجومه، وهو العلم المرسوم على الدبابات التی دهستنا لسنین طوال، والطائرات التی قذفتنا بالنابالم والاسلحة الکیمیاویة وحتى کلمة (الله اکبر) کتبت بخط صدام حسین، الآن تغیرت من الخط الصدامی الى الخط الکوفی. اما بشأن کرکوک، فأننا نطالب بعودة الاوضاع الى ماکانت علیه قبل وجود حزب البعث، وهذا حق طبیعی. والذین یستعملون القوة فی کرکوک هم العرب، بدعم عربی خارجی، والترکمان بدعم ترکی، لأننا والى هذه اللحظة، لم نلجأ الى العنف، ولکننا ان تأخرنا او تلکأنا فسوف تهضمون حقنا بسهولة، کما هضم لمئات السنین. لنا حق الانفصال، ولکننا لم نطالب به، لاننا ندرک خطورة الموقف اکثر منکم، لأننا نعیش فیه، وانتم تنظرون الیه وتسمعونه من البعید. <br /> <br /> سردار عقراوی، «استرالیا»، 30/03/2005<br /> مدینة کرکوک کردیة عراقیة، ای ضمن اقلیم کردستان العراق. ولوکانت عربیة کیف یقوم بطلکم القومی بتعریب مدینة عربیة. ثم تنادی الجامعة العربیة لعمل شئ، لماذا لم تکن تنادی الجامعة العربیة المغلوبة على امرها، عندما قام النظام البائد بتهجیر الالاف من العوائل الکردیة قسرا من کرکوک الى الجنوب والى السجون، واتباع سیاسة التطهیر العرقی ضدهم، واستیراده العرب من جنوب العراق لتغییر الواقع الدیموغرافی، کل هذا جرى فی کرکوک والرأی العام العالمی والعربی والاقلیمی والجامعة العربیة صامتون.. لذلک یجب اعادة التوازن الدیموغرافی الى کرکوک . ولماذا تستقوی بالدول المجاورة ترکیا وایران وسوریا التی لها مشاکلها واستحقاقاتها مع الکورد وانت تعلم علم الیقین بان الظروف تغیرت، وهم فی وضع لا یحسدون علیه؟ <br /> اما العلم العراقی، فهوعلم النظام المقبور فعلا، ولیس علم الدولة العراقیة الحدیثة، لانه ببساطة لایمثل جمیع اطیاف الشعب العراقی، بل یمثل انظمة خارج الاطار العراقی. فإن هذا العلم بماضیه وحاضره لم یُمثل الوطن العراقی. وإن الطائرات البعثیة التی هاجمت بما تحمله من الأسلحة الکیماویة الأنسان والحیوان فی حلبجة التی ابیدت عن بکرة ابیها، کانت تحمل هذه الرایة، التی تذکرهم کل یوم بالمأساة. ان هذا العلم لا یزال یرفرف فوق سماء هذه المدینة الجریحة للاسف، وعلى جمیع المناطق الواقعة تحت نفوذ السید الطالبانی. <br /> اما البشمرکة فهؤلاء قرة اعیننا ورمز نضالنا. وکما قال السید مسعود البرزانی، لا تستطیع ای جهة حله، وسیلحق بالجیش العراقی بشکل قانونی لحمایة اقلیم کردستان العراق، فلماذا لا تکمل الایة إذن؟ <br /> <br /> Ahmadbarbar/احمد بربر، «Germany»، 30/03/2005<br /> نعم على القیادة الکردیة ان تعلنها صراحة وبدون ای لف ودوران، بان ارضنا محتلة، وقد حان وقت اعلان انفصالنا عن الامة العربیة الواحدة ذات الرسالة الخالدة. وهی الرسالة التی تنادی الى ابادة کل من لیس بعربی. کن عدونا ولا نرید اصدقاء. ثم اطلب من الفلسطنیین ان یحلوا قوات الشرطة الفلسطینیة، لان لا داعی لوجودها، ما دامت قوات شارون تسهر على راحة الشعب الفلسطینی! <br /> <br /> احمد طیب، «العراق- نینوى»، 30/03/2005<br /> أستاذی العزیز فهمی هویدی, <br /> هذا المقال الکریم یثبت ان الکاتب العزیز لا یتحسس معاناة الاکراد . والدلیل نجده فی مقاله هنا، حیث ان معظم ما جرى فی کردستان العراق لم یحصل بین لیلة وضحاها کما یرید الکاتب ان یوهم القارىء. هذه الوقائع حقائق على الارض تشکلت وترسخت بظلم الاخوان فی الوطن والدین. لماذا تکون قطر دولة مستقلة ولا تکون کردستان. ویبقى رای الاستاذ الکبیر یوسف القرضاوی بخصوص الاکراد وضرورة انصافهم ورفع الظلم عنهم، نبراسا على مدى التاریخ، وذخرا له یوم القیامة. <br /> وحول ادعاء الکاتب انه من الذین عاشوا الهم الکردی ودافعوا عن الظلم الذی وقع على الاکراد، ودعوا الى انصافهم ووقف الجرائم التی ارتکبت بحقهم، فإن مقاله هذا یکفی لحسم هذا الادعاء. <br /> <br /> أحمد الشمری، «السوید»، 30/03/2005<br /> السید فهمی هویدی<br /> أنت مخطئ. الأکراد هم الورقة الرابحة فی العالم الثالث. ترکیا أصبحت مضرة لأمیرکا وأوروبا، وذالک بسبب مواقف الحکومة الترکیة. وقد أصبح مؤکدا استحالة وصول الأحزاب العلمانیة التقلیدیة الى سدة الحکم. وأعتقد أن أمیرکا قد ترغب فی أنشاء دولة کردیة فی شمال المنطقة العربیة وجنوب ترکیا وغرب إیران. نعم سوف یتم تجزئة الدول "المارقة"، حتى لو ضحت أمیرکا والغرب بالدول الحلیفة لهما مثل ترکیا. العالم تحکمه المصالح، ونحن العرب نبقى نحلل حسب غرائزنا الطائفیة والقومیة. لقد ضحکت کثیراً على حکایة الهلال الشیعی، وللأسف البعض یعتقدون أن بوش مسلما ینتمی الى التیار السلفی، ویبغض الشیعة والاکراد. <br /> <br /> محمد عثمان، «السلیمانیة-کردستان العراق»، 30/03/2005<br /> الاستاذ هویدی وبعض نظرائه یشعرون بغیرة قاتلة من الدور الریادی للکرد فی المساهمة الفعالة فی بناء العراق الجدید. اذ لولا هذا الدور التوافقی، لما توصل العراق الى مرحلته الحالیة. ولکن ماذا نقول للذین لا ینصفون فی تناولهم لقضایانا. <br /> وقلت مرارا ونقولها ان للکرد اصدقاء من الکتاب والمثقفین العرب، ما یحعلنا نعتز بقضیتنا وصداقتنا لهم، ویجعلنا لانعیر ادنی اهتمام لآراء من یفکرون فقط بقلب وعقل عروبی بحت، کانه لیس فی العالم امة سوى امتهم. <br /> <br /> Kurdo Dost، «Germany»، 30/03/2005<br /> الأستاذ فهمی هویدی متفهم کما یقول، لمظالم الشعب الکردی. ویشرح الوضع کما تمکن هو من فهمه بکل صراحة. وبالرغم من ملاحظتی أنه ملم بأدق التفاصیل، الا ان الأمور اختلطت علیه. وخاصة فیما یتعلق بمدینة کرکوک وکردستانیتها. وقد کتب غیره فی هذا الموضوع، وطالبوا بالحفاظ على عراقیة کرکوک. ألیس هکذا مطالب غریبة، فی حال قرار القیادات الکردیة بکون اقلیم کردستان کله بما فیه کرکوک، سیکون جزءا من العراق الفیدرالی الموحد.<br /> ما آخذه على الکاتب فی هذا المقال، هو تذکیره بکلمة الانفصال، وکان الأجدر بصدیق مثله، استعمال مصطلح الاستقلال، وهو ما یطرحه فیما بعد حین یقترح حلین للمسألة الکردیة. <br /> <br /> الطاهر أبوهالة، «تونس»، 30/03/2005<br /> بالرغم من أهمیة الموضوع الذی یهم مستقبل العراق ککل، فان التخوفات التی ابداها الکاتب مبالغ فیها حسب رأیی . اذ ان کل ما یصدر عن الأکراد فی الوقت الراهن، مرده الحیف والظلم المسلط علیهم محلیا ودولیا طیلة عقود من الزمن .<br /> فدولیا، تم تشتیتهم على دول الجوار، ترکیا والعراق ثمّ سوریا وایران، رغما عن ارادتهم. وحرموا من حقهم فی تقریر المصیر حسبما تقره المواثیق الدولیة، فأصبحوا من درجة ثانیة فی کل الدول المذکورة وقد یکون السبب لعنة الأجداد .<br /> لست کردیا، ولکنی اتعجب من المعاملة التی خصوا بها تحت رؤیة وسمع الرأی العام الدولی، اذ یوجد من الدول فی المنظمات الدولیة من لا یزید تعداد سکانه عن مئتی الف، بینما یتجاوز الأکراد العشرین ملیونا؟ أما محلیا، فلا ننسى المعاملات الدونیة، التی عومل بها الاکراد. ففی جمیع الدول التی وزعوا علیها، کانوا مواطنین من الدرجة الثانیة. <br /> <br /> ابراهیم الهاشمی، «مصر»، 30/03/2005<br /> الى الکاتب الکبیر المنصف فهمی هویدی<br /> سلام الله علیک، وبارک فیک هذا الفهم لما یجری على ساحة وأرض العراق الجریح، والذی یحاول ابناؤه انتزاع أطرافه من جسده، وهو لم یزل على قید الحیاة. سؤالی الى الأخوه الأکراد، لماذا لا یسألون أنفسهم عن سر حمایتهم فی العراق من قبل الأمیرکان وذبحهم ولجم ألسنتهم هناک فی ترکیا وأیران، وبمساندة الأمیرکان أنفسهم ایضا؟ ألا یعون انهم لعبة فی ید هؤلاء فی هذا الزمان لتحقیق مآرب واشنطن وأسرائیل، ولیس لسواد عیون الأکراد؟ ألا یعون هذه الحقیقه؟ <br /> <br /> ریاض ابراهیم، «سوریا»، 01/04/2005<br /> الأستاذ الفاضل فهمی هویدی المحترم .<br /> تحیة طیبة وبعد، لقد طال انتظارنا لسماع کلمة حق حول ما یجری فی العراق بشکل خاص، وفی المنطقة العربیة بوجه عام. ما تفضلت به هو رأی أغلبیة الناس الذی یمیزون جیدا بین التصریحات الصحافیة والتلفزیونیة الإعلامیة، وما بین ما یجری على أرض الواقع، لأن ما یجری فعلیا، هو عملیة زرع کیان آخر فی خاصرة الوطن العربی، وذلک فی شمال العراق الذی یضم أکثریة کردیة أصبحت واقعا سیاسیا ودیموغرافیا، بدعم صریح من القوة الوحیدة فی العالم، لتحقیق خطة الشرق الأوسط الکبیر، ضاربین بعرض الحائط، الحقائق التاریخیة لبلاد ما بین النهرین، والتی أصبحت تعج بالشرکات الیهودیة، والتی شارکت بشکل مباشر وغیر مباشر، فی محاولة طمس تاریخ المنطقة ،الذی یمتد الى الآف السنین، ولیس الى عشرات السنین. وما جرى خلال الإنتخابات الأخیرة فی العراق، هو خیر دلیل على توجهات الأکراد الى إعلان انفصالهم واقتطاع جزء من العراق، وما التأخیر عن هذا الإعلان إلا لبعض الوقت فقط، لکی تکتمل جمیع العناصر الأساسیة لإعلان دولتهم، وبالأخص العنصر الإقتصادی، حیث ومنذ اللحظة الأولى لبدء الهجوم على العراق، قام الأکراد بحرق جمیع الملفات وطرد العرب وغیر الأکراد من کرکوک وغیرها، معتمدین على قوات البشمرکة والتی یرفض الأکراد حلها وبإصرار.<br /> <br /> <br /> اسماعیل طاهر ، «کردستان العراق - دهوک »، 01/04/2005<br /> کنت سابقا لا اجرؤ فی مخاطبة المفکر فهمی هویدی، لعلو مکانته فی عالم الفکر. ولم تکن لدی حتى نیة فی الرد على ایة افکار یدونها الکاتب. لکنی استغربت، فی الفترة الاخیرة، ان یکتب فی القضیة الکردیة. وهذا مبعث فخر بأن اکون انا ویکون ابناء شعبی جزأ من افکاره. ولکن هویدی یبدو قلیل المعلومات عن تلک القضیة، والتی لم تعد تخفى على احد. فهو یکتب عن الکرد، وکأنه غریب عن هذا العالم. کما انه یصدق قول کل قائل، هنا او هناک. ارجوا ان یکون مفکر الجیل فهمی الهویدی اکثر انصافا، ویتعمق فی حیثیات القضیة، وان امکن الالتقاء ببعض رموز الثقافة والفکر الکردی، کی یطلع على مضمون قضیتنا، ومن ثم تزویدنا بأفکاره النیرة. فهو برأیی صاحب ضمیر، وانا متأکد بأنه یرید الخیر لنا وللانسانیة جمعاء. <br /> <br /> علی صبری، «اندونیسیا»، 05/04/2005<br /> الاستاذ الکبیر فهمی هویدی<br /> ارجو ان تتقبل هذا التعلیق من باب التناصح، فانا ممن یعشقون کتاباتک وقراءتک العمیقة للاحداث وخاصة فی قضایا الامة الاسلامیة، ورغم علمی بدوافعک لکتابة مقالک هذا من حرص على مصلحة الامة، الا انی وجدت فی المقال بعض التوصیفات غیر الدقیقة من وجهة نظری، وتأثرا ببعض التقاریر الصحفیة غیر المنصفة فیما یتعلق بالقضیة الکردیة.<br /> فانا کصحفی فلسطینی عایشت الکرد فی شمال العراق لقرابة العام اثناء تغطیة الحرب الامریکیة على العراق، وازعم انه تکونت لدی رؤیة منصفة لهذا الشعب المظلوم ، المظلوم من اطراف عدیدة، احدها نحن العرب، لاننا نتأثر کما قلت بتقاریر اعلامیة موجهة، زادت من الفجوة بین العرب والکرد، وجعلتهم على طرفی نقیض، وهم فی الحقیقة على غیر ذلک ، وقد تغیرت نظرتی الى حد کبیر جدا بعد معایشتی للکرد عن تلک التی حملتها قبل توجهی الى کردستان.<br /> ودون الخوض فی الاراء التی وردت فی المقال ومدى صحتها او دقتها، لان اختلاف الاراء حولها وارد ومشروع، کغیرها من القضایا السیاسیة، لکنی ادعوک، وانا اعرف انک من اصحاب الهمم العالیة، والمجدین فی التثبت من المعلومة قبل عرضها على القراء، ان تقوم بنفسک بزیارة میدانیة الى کردستان العراق، وتقابل المسؤولین السیاسیین باختلاف مشاربهم الفکریة، وتخالط عامة الشعب هناک، وتسمع منهم بشکل مباشر، عن معاناتهم السابقة، التی لا تزال بکل تأکید تؤثر فی رؤیتهم للمستقبل وتعایشهم مع محیطهم العربی اقلیمیا ووطنیا، فلعلک تجد فی هذه المعایشة ابعادا اخرى ومبررات لممارسات الکرد السیاسیة، قد لا توفرها حتى البیانات السیاسیة الصادرة عن قیادتهم المعروفة.<br /> <br /> <br /> شیلان عبد الصمد خانقاه، «کوردستان العراق»، 17/04/2005<br /> الاخ شیلان<br /> لو کان اعتراضک انصب على ما ورد من افکار او مواقف سیاسیة فی مقال الزمیل الاستاذ فهمی هویدی لنشرناه، مثلما ننشر على الدوام لمؤیدین ومعارضین لکتابنا، لکن تعلیقک غیر موضوعی، ویتضمن اتهامات شخصیة.<br /> طاب یومک <br /> <br /> Salem kh omar، «Iraq- Mosul»، 20/04/2005<br /> من المؤسف ان ینجح الاعلام فی جعل الاکراد امة منکوبه فی العراق رغم انهم من اکثر القومیات العراقیه المستفیدة من الظروف التی مر بها العراق منذ الحرب العراقیة الایرانیة حتى الیوم. حیث انهم لم یخدمو فی الجیش العراقی منذ العام 1982 والى العام 1990 . وتحمل العرب وحدهم من سنة وشیعة دکتاتوریة صدام حسین فی دخولهم الحرب وتقدیمهم التضحیات. <br /> <br /> محمد حسن، «الکویت»، 13/05/2005<br /> لاشک أن القیادات الکردیة تعرف جیدا ما تفعله. لأنهم فی الحقیقة کزعماء لهم مصالح مع من ولوهم هذه المناصب، ینفذون ما یملى علیهم من أمریکا تحت رعایة صهیونیة. والشعب الکردی هو الذی سیدفع الثمن مثله مثل کل الشعوب المغلوبة على أمرها والتی تخضع لحکم وکلاء الدول الکبرى. لذا لابد من توعیة الشعب الکردی لیرفض ما یقوم به الخونة من قادتهم. <br /> <br /> http://aawsat.com/leader.asp?section=3&article=290872&issueno=9619
الکرد اتومن الجبال والترکمان من ترکیا کرکوک عربیه عربیه عربیه
هیچ دهوڵهتێ به هاوارتان نایهت ، وهک به هاواری ئێمه نههاتن <br /> کێشهی فهلهستین و کوردستان له زۆر روهوه لهیهک نزیکن، بهڵام ڕواڵهت کهسانێکی زۆری فریودراوه، ئهوانه دهڵێن فهلهستینیهکان کێشهیان لهگهڵ ئیسرائیله، ئیسرائیلیش غهیرهدینه، <br /> <br /> نووسین: سهلام ناوخۆش <br /> <br /> <br /> ههرچی کورده کێشهیان لهگهڵ غهیره دینان نییه، بهڵکو کێشهی لهگهڵ "دهوڵهتی ئیسلامی!"یه<br /> <br /> کێشهی فهلهستین و کوردستان له زۆر روهوه لهیهک نزیکن، بهڵام ڕواڵهت کهسانێکی زۆری فریودراوه، ئهوانه دهڵێن فهلهستینیهکان کێشهیان لهگهڵ ئیسرائیله، ئیسرائیلیش غهیرهدینه، <br /> <br /> سهلام ناوخۆش <br /> <br /> <br /> ههرچی کورده کێشهیان لهگهڵ غهیره دینان نییه، بهڵکو کێشهی لهگهڵ "دهوڵهتی ئیسلامی!"یه. <br /> لهراستیدا هیچ کام لهو دهوڵهتانهی کورد کێشهی لهگهڵ ههن، کێشهکه ئیسلامی نییه، بهڵکو کیشهکه سهد لهسهد قهومییه، ئهو دهوڵهتانهش له مێژووی سهد ساڵی خۆیاندا ههرگیز بهگوێرهی بنهماکانی ئیسلام حوکمیان نهکردووه. ئهگهر لهو سهدساڵه حاکمێ لهناو داگیرکارانهی کوردستاندا ههڵبکهوتایه، بێگومان ئێستا لهو وڵاته کێشهیهک نهدهما بهناوی کێشهی کوردهوه! ههر بهکورتی نابێ له قهڵهمڕهوی ئیسلامدا موسڵمان لهسهر بنهمای قهومی تهعامولی لهگهڵ بکرێ! ههروهها لهو وڵاته حیزبی ئیسلامی و عهلمانی مهنههج پێویست نهدهبوون!! بهڵام، ههرسێ قهومی داگیرکاری کوردستان، لهوهتهی له ئیسلام ههڵگهڕاونهتهوه به ئاگر و ئاسن شهڕی کورد دهکهن! له ههمووش سهیرتر به ئایهتی جیهاد و ئهنفال شهڕێ کورد دهکهن! وهک بڵێی ئهوان "بوسڵمان، کورد گاور بێ!!". <br /> برا فهلهستینیهکان، برا هاوڕهگهزهکانتان له سهرکردایهتی عێراقدا ئهنفالیان کردین. ئێوه چاک دهزانن ئهنفال لهگهڵ کێ دهکرێ!! له نهزهر ئهوان کورد مارکسین!! ئهوانیش ئیسلامی سۆشیالیزمین!! بهوهندهش رانهوهستان به "کیمیاوی" لێیان داین، ئهو "دهرمانه" لهدژی "حهشهراتیش" بهکار ناهێنرێ، چونکه کار له دهوروبهر دهکات، کهچی عهرهبی ئیسلامی سۆشیالیسزمی ئهو دهرمانهی بهسهر ژن و پیر و منداڵی کورد تاقی کردهوه! ئهو ئهمریکایهی ئهمڕۆ بۆ ههندێ له بهرگی مهڕدا بۆته رهمزی رزگاری گهلان، ئهوسا بهراشکاوی دهیوت: هیچ بهڵگهیهکی کۆنکرێتی له ئارادا نیه که عێراق چهکی کیمیایی بهکارهێنابێ. <br /> ئهو روسیایهی به ڕواڵهت دۆستی ئێوهیه، دهرههق بهئێمه دهیوت: "ئهوانهی عێراق تۆمهتبار دهکهن که چهکی کیمیایی له باکور بهکارهێناوه، ئهوه تهنها زوڕناژهنهکانی ئیمپریالیزمن!!" باسی دهوڵهته عهرهبهکان ههر ناکهم، چونکه ئهوان پیاوی ئهمریکا و روسیا بوون، قهت رۆژێ له رۆژان خاوهن وشهی خۆیان نه بوون!! ئێوه لهبهرچاوی بیست دهوڵهتی برای هاودین هاوخوێن لێتان دهدرێ.. دهوڵهتیک فزهی لێوه نایهت، سهبارهت به ئێوهو برا هاوخوێنهکانتان نوکتهیهکی قهدیمی کوردانهم دێتهوه بیر: له (من) نادهن له (ئهحمهد)ی برا دهدهن، وادهزانم له (جۆڕکی کا)ی دهدهن!! ئهو عهرهبه سهرکزانه ههر پهیڕهوی ئاگرهسوره لهخۆم دوره دهکهن! <br /> جاران بهتۆمهتی "مارکسی بوون!" لهئێمهیان دهدا، ئهو عهرهبانه ههڵدهپهڕین، ئێستا ئهی خهڵکی غهزه خهریکی قڕانی ئێوهن، چونکه تۆمهتهکانی ئێوه "ئیسلامین"! ئهو دهوڵهتانهی دنیای ئهمڕۆ زۆر سهیرن مارکسی ههر دهتکوژن، ئیسلامی ههر دهتکوژن. باوهڕت به ههڵبژاردن نییه، دهڵێی "گهمهیه"، ههر دهتکوژن، به "ههڵبژاردن" دهردهچی ههر دهتکوژن!! <br /> لاتان سهیر نهبێ، ئهی خهڵکی غهزه، که عهباسهفهنی و حیزب و دارودهستهکهی به کوشتنی ئێوه شادن، ئێمهش که له ههشتاکان لێمان دهدرا، ههندێ له برا هاوخوێنهکانمان پێش سوپای عێراقی دهگهیشتنه سهرمان! له ناموس بردنیش ههر هاوکاری سوپای عێراق بوون! عهباسییهکان خۆیان بۆ ئهو قۆناغه پڕ نههامهتیهی ئێوه ئاماده کردووه. ئهو "نا-موبارهکهی" میسریش ئهوه عزرائیل لهسهر ملیهتی، کهچی ناتوانێ جولهکه نهبێ؟!ئهی خهڵکی غهزه، باوهڕتان بێ هیچ دهوڵهتێکی عهرهبی و بهناو ئیسلامی یاخود دیموکراسی به هاناتان نایهت، چونکه ئێوه به ههڵبژاردن دهرچوونه!! باوهڕتان بێ برا عهرهبهکانی عێراق له ئێمهش دهدهن، چونکه ئهمجاره لههی سهردهمی سهدام خراپتر دهبێ، جاران ههرچ نهبێ خهڵکانێک دهیانزانی "ئیسلامی و سۆشیالیزمی" دهگهڵ یهک ئیداره ناکهن.. ئهوانه ئێستا ههرچ نهبێ "حیزبهکهیان ئیسلامییه!!" ئیسلامی مهزههب جودا لهگهڵ کورد؟! کورد واتهنی ئاخیری خێر بێ. <br /> باوهڕیش ناکهم لهناو ئهو ههراو هۆریایه ئهوسهری تۆنێلهکه روون بێ!باوهڕ ناکهم "غهیری خودا" کهسی تر بههاناتان بێ چونکه ئێمهی وهک ئێوه چهوساوه تهنیا خودا به هانامان هات له دهست دڕندهترین چهوسێنهر رزگارمان بکات، ئهوهی به "خهیاڵی شاعیران" دادهنرا، دروستمان کرد.. <br /> ئهوهی بڕیاری له سێدارهدانی ئێمهی دهدا، خۆی لهشاری خۆی، پایتهختی خۆی له سێداره درا، بهڵام ئهفسوس ئهو فڕۆکهوانهی کیمیابارانی کردین گرتمان، بهڵام ئهو فڕۆکهوانه جهماعهتی ئهمیتا باجانی هیندی بوو، بۆیه لهرێگای نهخۆشخانهی کهوته گیانی ئاسایشی وڵاتپارێزمان و توانی بهبێ ئهوهی کهپوی پاسهوانێکیش بهخوێن دابێ، رزگاری ببێ!! <br /> <br /> http://www.kurd-islam.org/print.php?type=N&item_id=123
www.dengekan.com/doc/2005/12/kurdika24.pdf <br /> <br /> کرۆنۆلۆژیای مهسهلهی موسڵ 1928-1918 <br /> د.میم کهمال ئۆقه - وهرگێڕ: سهلام ناوخۆش <br /> موکریانی http://www.koord.com/webbook/book/mukriyani/cronoloz/CRONOLOZ.pdf